از حقایق جهان میشه به این اشاره کرد که من، هلن پراسپرو، هرگز نمیتونم از لحاظ مثل تراکتور کار کردن و ژاپنی رفتار کردن به مامان برسم. حالا هرچقدر هم که با چوب نودل بخورم و آهنگهای ژاپنی حفظ کنم، اون میتونه با چهار ساعت از زندگیش همه تلاشهای منو مسخره کنه. چهار ساعتی که توش غذا و سالاد درست کنه، یه کلاس دو ساعته آنلاین بذاره، و با رو مخ ترین موجود زنده دنیا سر حقوقش بحث کنه و خونه و آشپزخونه رو تمیز کنه.
دقیقا حس یه گنینی رو دارم که با یه هوکاگه میره ماموریت و به جای کمک کردن فقط تو دست و پاشه...میفهمید چی میگم؟